و هنوزم دلتنگم.!!

دلتنگ بودم و خسته ..

آمدم تا ماه نگاهت را از پشت پنجره بچینم...

اما پاییز حرفهایت به هوای شعرم خورد !

و رعد یادت در واژه هایم پیچید،

تمام خاطرات کز کرده از تو خیس شدند...!!

چه بگویم وقتی دیوانه وار سمت گل هایی از تو آب میدهم،

در حرکتم وآخرش نمیدام..

به کدام نا کجا آباد می رسم؟

تازه لهجه شعرم بهاری شده بود که تو آمدی...

ونگذاشتی لا به لای برگها شکوفه کنم،

حالا از بهار نشانی نیست!!!

تنها یک برگ: که مرا میبرد تا رویایی که تابه حال ندیده ام،

و اینکه به او که هیچوقت فکرش را هم نمی کردم،

چقدر فکر کردم ،

و هنوزم دلتنگم.!!




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: